-
آزادی.....
شنبه 15 تیرماه سال 1392 13:33
آزادی رو دوست دارم ؛وتشنهء آزادیـــــــــــــــــــــــــــــم ؛پنجشنبه وقتی دیدم نمی ره سر کار عصبی شدم ؛اصلا دوست ندارم خونه باشه ؛وقتی هست تمام برنامه هام بهم می ریزه ؛نتونستم برم پیاده روی خونه موندم وحوصله هیچ کاری رو نداشتم ؛تاظهر با کسی حرف نزدم ؛بعد لب تاب رو بردم تو اتاق و سر گرم شدم .البته چون حرف مفت می زنه...
-
زندگی باید کرد
پنجشنبه 13 تیرماه سال 1392 15:06
تصمیمای تازه ای گرفتم؛امید این رو دارم که بتونم انجامش بدم. روزگـــــــــــارا تو اگر سخـــــــــــت به من میگیری؛با خــــــــــــــبر باش که پژمردن من آســـــــان نیست؛گر چه دلــــــــــــــگیر تر از دیروزم؛گر چه فردای غـــــــــــــــــــــم انگیز مرا می خواند ؛لیک باور دارم دلخـــــــــــــــــــــــــــــوشی ها کم...
-
بدشانسی!!!!!!
دوشنبه 10 تیرماه سال 1392 12:07
شانس که نباشه فالوده دندون می شکونه ؛دیشب همسرم شیفت بود وباید ساعت 12شب می رفت سر کار از اونجا که ماشین نداشت ؛از دامادم ماشینشو گرفت رفت که صبح بیاد ولی نیمه شب زنگ زد همه رنگ از صورتمون پرید .چون خاطره بدی رو از زنگ نیمه شب داشتیم ....بله اقا زنگ زد و گفت ماشین رو از جلو اداره دزدیدن........دزد نا مرد وقتی دید نمی...
-
غم!!!!!!
یکشنبه 9 تیرماه سال 1392 13:47
خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز من ور نه این دنیا که من دیدم خندیدن نداشت
-
بی تو
یکشنبه 9 تیرماه سال 1392 01:04
آرام بی صدا قدم بر می دارم؛سکوت شب را؛موقعیت کنونی و.......... فضا پر شده از ........ ومن....وتو.....و...... خدا می داندوبس..... لحظه های دوست داشتنی!!!!!!!!!! آرامش درونم.... نگاه سر کردان؟؟؟؟؟ فکر؛فکر؛وباز هم فکر کجا ؟وکی؟ دوست دارم؛ شب وتنهایی وسکوت دوست دارم لحظه های بی تو بودن را دوست دارم.دوست ودیگر هیچ!!!!!!
-
مونس....
یکشنبه 2 تیرماه سال 1392 15:27
دلم گرفته؛ دوست دارم بنویسم.ولی نمی دونم چه جوری باید خودم رو خالی کنم .دردودل کردن رو دوست دارم.از نوشتن خاطرات زندگی متنفرم.دوست ندارم در دلم رو به هر کسی بگم؛دوست دارم طرف مقابلم رو سبک سنگین کنم.دلم لک زده برای زندگی بی دردسر.بدونه استرس .با اعتماد دو طرف.زندگی با عشق.اصلا چه اهمیتی داره ......ولش کن من دیگه نمی...
-
کاشکی
یکشنبه 2 تیرماه سال 1392 14:57
کاش می شد هر طور که دوست داشتیم زندگی مونو می نوشتیم.کاش می شد اون قسمتی رو که دوست نداشته باشییم رو پاک کنیم از زندگی .کاش می شد یک روز بدونه اینکه فکر منفی داشته باشی صبح رو به شب برسونی.کاش می شد یک روز تموم با آرامش زندگی کرد و از زندگی لذت کامل رو برد.کاش می شد بدونه کاشکی زندگی...
-
آرامش
چهارشنبه 29 خردادماه سال 1392 17:12
خداروشکرمی کنم .چندروزی خیلی آرومم؛دوست دارم این آرامش رو واقعا بهش احتیاج داشتم.تقریبا همه چیز رو به راهه ؛امیدوارم همینطور آروم بمونه؛هر موقع انقدر آروم بودم یه جوری خورد تو حالم؛احساس میکنم توی دریایی با خانواده ام هستم که هیچ موجی نداره وآرومه ؛آرومه؛نگاه می کنم به خانواده ام واز دیدن منظره به این زیبایی ؛دریای...
-
دلشوره دارم
شنبه 25 خردادماه سال 1392 16:56
چند روزی هست که انقدر فکرو خیال میکنم که دیگه فرصت ندارم به .............نمیدونم درنهایت نتیجه چی خواهد شد ؟یا چی به نفعم خواهد بود؟فقط میدونم دوست ندارم کوچکترین فاصله ای بین من و عزیزانم بیفته .نگرانم،خیلی نگران از خدا می خوام تنهام نزاره کمکم کنه ؛وروزی ارامش به زندگیم برگرده ؛البته الان وضعیت کمی بهتره تقریبا همه...
-
بار زندگی
شنبه 25 خردادماه سال 1392 15:11
روزها در پی هم می گذره نمیدونم بگم به ارومی یا نه؟چون هنوز دلشوره دارم .خیلی فکرو خیال دارم ،البته الان وضعیت خیلی بهتر شده جای امیدواریه همیشه احساس می کنم که تمام بار زندگی روی دوشمه و باید به تنهایی بکشم؛و گاهی هم احساس می کنم کمرم داره زیر باره زیاد خم می شه وگاهی صدای شکستن رو می شنوم
-
خبر
شنبه 18 خردادماه سال 1392 15:38
یک خبر شنیدم که روزها منتظر بودم اتفاف بیفته در حال حاضر خوشحالم چون که کارم راه میفته نمی دونم بعد ها پشیمون می شم یا نه ؟امیدوارم هرگز؛هرگز پشیمون نشم
-
دریا
شنبه 18 خردادماه سال 1392 07:49
الان احساس کسی رو دارم که وسط دریای طوفانی که با موجای شدید هر لحظه خطربیشتری رو احساس می کنمر؛تنها چیزی که کمی؛فقط کمی ارومم میکنه اینکه سکانو در دستان خودم ببینم.
-
چه خواهد شد
جمعه 17 خردادماه سال 1392 20:00
نگرانم ؛ فردا بلاخره چه خواهد شد.فکر فردا اشوب در دلم ایجاد می کنه .دوست دارم همانطور که می خوام بشه .نذر کردم. خدا کنه درست بشه
-
خدایا
دوشنبه 13 خردادماه سال 1392 15:14
خدایا کمکم کن .واقعا محتاج نگاهتم.خدایا برای دادهات شکر برای این همه نعمت هایی که دادی نمی تونم شکرت کنم خدای بزرگ ممنونتم
-
بریدم
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 09:37
دارم دق می کنم تحمل ندارم دیگه خسته شدم دارم کم میارم
-
نگرانم
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 08:50
دیشب خواب های پریشونی دیدم .ساعت دو نصف شب بیدار شدم .اعصابم بهم ریخته شد.در وجودم تنفر شدید احساس کردم.دلم خیلی دلم می خواست بنویسم .من ازاد نیستم و محدودیتهای خاص خودم رو دارم.با احساس تنفر وبه امید اینده بهتر خوابم برد .باپریشانی از خواب پریدم کسل بی حوصله زندگی نکبتبار رو شروع کردم الان که دارم مینویسم دلشوره...
-
در انتظار ارامش
شنبه 11 خردادماه سال 1392 14:29
دلم می خواد ارامش رو در اغوش بگیرم محکم بفشارمش بهش بگم خیلی دل براش تنگ شده خیلی انتظار امدنشو داشتم برای دیدنش لحظه شماری میکردم.به امید ان روز.خدایا کی ان روز اتفاق می افتد؟؟؟؟؟؟
-
به امید اینده
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 15:52
دیشب اصلن خوب نخوابیدم همش نگران ومضطرب بودم مشکلات روزمره زیادی دارم ارامش درونم رو از دست دادم از این حالتم متنفرم در انتظار روزی که لااقل چند ساعتی رو با ارامش بگذرونم سپری می کنم دلشوره امانم نمی ده بیشتر اوقات این حالت رو دارم