شروع یه کار جدید و اتفاقهای پیرامون

امروز سه شنبه سوم اردیبهشت به دخترم زنگ زدن برای کار 

کاری که دو سال دنبالش بود و ازش مدارک گرفتن و هی لمروز فردا می کردن ، گمونم خدا رو شکر دیگه جور شد و از شنبه باید مدارک لازم رو ببره و دیگه رسما شروع به کار کنه

و اینکه 

قراره پنجشنبه برم تولد دختر خواهر شوهر میترا  چون از قبل دعوت کرد نمی تونم که نرم انتظار دارن ،  اگه نتونم برم هم خواهر شوهر میترا ناراحت میشه هم میترا و داود 

 از طرفی  حسن اینا زنگ زدن گفتن میاد دماوند و منم اخلاقم اینجوریه که یکی بیاد دوست دارم همه رو بگم که با هم باشیم

به نظرتون درست از عهده ی کارا بر بیام

هفته ی شلوغی داریم