تصمیم گرفتیم خونه مون رو نقاشی کنیم خیلی افتضاح شده و دیگه با آمدن علی دل زهرا شور افتاد و برای اینکه خانوادش بیان برای خاستگاری خونه این وضع نباشه هی از رنگ و تعغییر خونه و وسایلهای خونه و مبل پرده داره گیر میده و صحبت می کنه
من هم خیلی مقاومت کردم که انجام ندم چون دستم خالی بود و دلشوره ی جهاز رو داشتم ولی با پافشاریه دو تا دخترها و متقاعد کردنم برای شرایط جدید زهراو آمدو رفت عید که خیلی ها امسال به هوای مادرشوهرم سال اول بود فوت کرده بود و دیدن داشتیم در نتیجه تسلیم شدم شدم و موافقت کردم
و تولد محمد بود و برای اولین بار علی دعوت شده بود بیاد تو جمع خانوادگی و ....
و امتهان گواهی نامه برای شهر رو برای بار سوم رد شدم و خیلی ناراحت شدم
خیلی اتفاقات زیادی افتاد
شهادت سردارسلیمانی
سقوط اواپیمای اوکراینی
سه تا دندونهای جلوم افتاد خیلی ناراحت شدم شبها تو خواب کابوس می دیدم ، خیلی وحشتناک بود
آمدن علی تو زندگیمون و با آمدنش روحیه ی زهرا خیلی عوض شد با شادی اون حال ما هم بهتر شد علی آدم خوبیه انشالله با هم خوشبخت بشن
مریضی آقا رضا و بستریش تو بیمارستان و چند تا عمل انجام دادو خیلی نذر و نیاز کردیم و همه دست به دامن امام و چهاده معصوم شدیم
وشنیدن یه خبر بد که حالم رو خراب کرد مریضی فاطمه بود که انقدر حالم رو بد کرد و فشار بهم آمد تا چند روزی زندگیم تحت شعاع قرار گرفت و پوکید
و در آخر بعد از هشت بار امتهان آیین نامه رو قبول شدم و حالا امتخان شهر رو برای بار دوم شنبه 12بهمن باید برم امیدوارم امتهان شهر رو زود قبول شم
یا حق