سراب بیابان
سراب بیابان

سراب بیابان

آنچه گذشت

تصمیم گرفتیم خونه مون رو نقاشی کنیم  خیلی افتضاح شده و دیگه با آمدن علی دل زهرا شور افتاد و برای اینکه خانوادش بیان برای خاستگاری خونه این وضع نباشه هی از رنگ و تعغییر خونه و وسایلهای خونه و مبل پرده داره گیر میده  و صحبت می کنه 

من هم خیلی مقاومت کردم که انجام ندم چون دستم خالی بود و دلشوره ی جهاز رو داشتم ولی با پافشاریه دو تا دخترها و متقاعد کردنم برای شرایط جدید زهراو آمدو رفت عید که خیلی ها امسال به هوای مادرشوهرم سال اول بود فوت کرده بود و دیدن داشتیم در نتیجه تسلیم شدم شدم و موافقت کردم 

و تولد محمد بود و برای اولین بار علی دعوت شده بود بیاد تو جمع خانوادگی  و ....

و امتهان   گواهی نامه برای شهر رو برای بار سوم رد شدم و خیلی ناراحت شدم 

اتقاقهای زیادی پشت سر هم

خیلی اتفاقات زیادی افتاد 

شهادت سردارسلیمانی

سقوط اواپیمای اوکراینی

سه تا دندونهای جلوم افتاد خیلی ناراحت شدم  شبها تو خواب کابوس می دیدم ، خیلی وحشتناک بود 

آمدن علی تو زندگیمون و با آمدنش روحیه ی زهرا خیلی عوض شد با شادی اون حال ما هم بهتر شد علی آدم خوبیه انشالله با هم خوشبخت بشن 

مریضی آقا رضا و بستریش تو بیمارستان و چند تا عمل انجام دادو خیلی  نذر و نیاز کردیم و همه دست به دامن  امام و چهاده معصوم شدیم 

وشنیدن یه خبر بد که حالم رو خراب کرد مریضی فاطمه  بود که انقدر حالم رو بد کرد و فشار بهم آمد تا چند روزی زندگیم تحت شعاع قرار گرفت و پوکید 

 و در آخر بعد از هشت بار امتهان  آیین نامه رو قبول شدم و حالا امتخان شهر رو برای بار دوم شنبه 12بهمن باید برم امیدوارم امتهان شهر رو زود قبول شم 

یا حق