یکشنبه 31 فروردین روز مادره ..........
و ما خواهر برادرا وهمسرانشون و شاید با نوه ها و بچه هاشون ؛ تصمیم گرفتیم پنجشنبه 28 فروردین خونه ی مادرمون دور هم جمع بشیم .
از این روز ها دیگه کم پیش میاد . امیدوارم خوش بگذره . و قدر این روزا رو بدونیم .
در پی گذشت سالها هنوزهم صدای قلب تو
نوازشگر روح خسته من است مادرم . .
روزت مبارک باد
.
.
“جوانی هایت”را با”بچگی هایم” پیر کردم
مرا به موی سپیدت ببخش مادرم
.
.
خداوندا زیباترین لحظه ها را نصیب مادرم کن
که زیباترین لحظه هایش را به خاطر من از دست داده است . . .
مادرم دوستت دارم ، روزت مبارک
.
.
مادر
ای باغبان هستی من
کهگاهِ روییدنم باران مهربانی بودی که به آرامی سیرابم کند
و گاهِ پروریدنم آغوشی گرم که بالنده ام سازد . . .
روزت مبارک
نمی دونم این روزا چه مرگم شده . زود رنج شدم . دلم از هر چیزی می گیره . مشکلات زیادی رو دوشمه . دیگه دارم می برم داغون داغونم . خسته ؛ دلشکسته ؛غمگین ؛ نا امید . وووووو
قبلا قبلنا بهار که می شد حال و هوام هم بهم می ریخت . افسردگیه فصلی می گرفتم . حالا خیلی بدتر شدم !!!!!!!!!!!!!
می دونم این روزها هم می گذره ؛ ولی از من دیگه چیزی نمی مونه . نه جسم سالم نه روح ...........
چند سالیه نشاط در من مرده و من باید به فکر دفنش باشم . .......
خدایا خواهش می کنم این روزا رو زود زود تمومش کن .
خنده را معنی سر مستی نکن
آنکه میخندن غمش بی انتهاست
پ . ن : دوست دارم چشامو ببندم بعد که باز می کنم چند سال بعد یاشه
امروز جمعه 16 فروردین 1393 و در واقع آخرین روز تعطیلات بود .
نمی دونم شما عید رو چه جوری گذروندید ؟
خوش کذشت ؟
انقدر نگران بودیم . بلاخره این عید هم مثل بقیه ی روز ها گذشت .
ومن این جمله رو با خودم تکرار می کنم .
(( امروز فردایست که دیروز نگرانش بودیم ))
فقط بگید ماشاال.............
لطفا چشم نزنید ..
واگر نا خواسته وبطور غیر ارادی چشم زدید . هم و ان یکاد رو بخونید و هم آیت الکرسی و چهار قل
پ . ن : عکس متعلق به نوه ی عزیز تر از جانم