حاشیه ...

امروز جمعه ۱۴۰۰/۰۱/۲۰  من خونه ی زهرا هستم

۱۸ سالگرد حسین بود و مامان براش خیرات کرد

هرسال سالگر حسین جمع میشدیم سر خاکش ولی الان دوسال به خاطر کرونا  رفتن سر خاک کم رنگ شده 

پارسال تعداد کمی تونستیم بریم سر خاکش 

امسالم یه هفته قبل سالگرد من چون تهران بودم تونستم با حسن و رقیه و مامان برم سر خاک 

ولی سالگردش دیگه نرفتم 

الان  چند روزی از عمل کردنم می گذزره 

هر روز که می گذره بهتر از روز قبل هستم 

 خدا رو شکر ،حالم خیلی بهتره و امیوارم شدم که بتونم ماه رمضون روزهامو درست و حسابی بگیرم 

خدارو خیلی شاکرم بابت همه چیز 

انگار پازل های زندگی من خیلی منظم چیده میشه 

وقتی می گذره به این نتیجه می رسم که همه چیز به موقع سر جاش اتفاق میوفته و....

قدر داشته هامون رو بدونیم

خیلی زود دیر میشه

شب قبل از عمل

فردا صبح ساعت ۶ باید برم برای عمل کورتاژ تشخیصی

دیگه خسته شدم الان تقریبا سه ماهه که حالم خوب نیست و مشکل دارم ، منتظر فرصت مناسب هستم که برم برای عمل می خوام تا ماه رمضون نشده تکلیفم معلوم بشه و بتونم روزه هامو بگیرم 

ولی یه کم می ترسم و نگرانم البته می دونم بیخود و بی جهت هست ولی چه کنم که یه کمی ترسو هستم

تعطیلات عید تمام شده خدارو شکر

ما هم منتطر این بودیم که زودتر تعطیلات تموم بشه و ما برای درمان اقدام کنیم

و وضعیت کرونا بدتر و شدید تر شده

حالا تو این شرایط من مجبورم که برای عمل برم بیمارستان

از خدا می خوام خودش هوای دلمونو داشته باشه