سلام ؛
همیشه از عید بدم میومد . متنفر بودم و هستم . همیشه وقتی که بوی عید میاد یه غم عجیبی سراغم میاد که نگو .
یاد ندارم حتی از بچگیم تا حالا یک ماه مونده به عید رو تا 13 روز بعد از عید یک شب بدون فکرو خیال و............خوابیده باشم
امسال دخترم اعتراف کرد و گفت : مامان بلاخره موفق شدی این احساس تو به منم منتقل کنی . چون منم داره کم کم از عید بدم میاد .
حالو هوای عجیبی دارم .
مخصوصا از وقتی که یکی از جمع خانواده مون کم شده ؛ !!!!!!!!!!!!دیگه.................اصلا ولش کن
چرا این روزا اینجوری شدم . چرا ..................؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دلم می خواد چشمم رو ببندم و بعد از باز کردن ببینم که 16 عیده وتموم
قبلا سیزده بدرارو خیلی دوست داشتم . چون!!!!!!!!!!!!!...........
امیدوارم هیچ روز بدی تو زندگی تون وجود نداشته باشه .
پ . ن : امیدوارم ؛ عید به همه ی شما خوش بگذره و سال جدید سال خوبی براتون باشه
ومثل من نباشید ولذت ببریم
وقتی صداش رو می شنوم ونشاط رو تو وجودش احساس می کنم . خوشحال میشم با اینکه به مدت طولانی ندیدمش و دلم براش تنگه ؛ ولی راضیم . دوست دارم همیشه همین احساس رو داشته باشه .تا آخر عمر ..........
پ . ن : آرزویم همه خوشبختی توست ............
موهای ابوالفضلم شروع کرد به ریختن ؛ گفتم تیغ بزنیم خوبه ؛ دل و جرات به خرج دادم و با ترس ولرز سرش رو با تیغ تاشیدم .
پ . ن : همه جورش زیباست . جذابه . با نمکه پسر گلم .