7 دیماه.....

دلم برای دور هم بودنای قدیم خیلی تنگ شده بود

از اون دورهمی هایی که شب خونه ی همدیگه می خوابیدیم

تصمیم گرفتم گر چه مثل اون موقع شاید نشه ولی.....

7 دیماه 1396 بود که همه ی عزیزان رو دعوت کردم منزل ما

تقریبا بیشترشون آمدن و چند نفری هم مشکلاتی داشتن که سعادت نداشتم در خدمت شون باشم

و شب برای خواب هم در خدمت شون بودم و همچنان صبح

با بوی نون محلی که من و مامان آماده می کردیم براشون صبحانه هم صرف شد

به نظرم خوش گذشت لااقل اینو می دونم که به من خیلی خوش گذشت

با شیطونی های الهه و تم دادن و بازی آخر شب حسن و قلیون آقا ابوالفضل ووووو

البته یه سری مسایل ناخوشایندم پیش آمد که حالمون کمی گرفته شد

مثل مرگ حاج آقا شوهر خواهر علی آقا داماد ارشدشون بود و بهش خیلی ارادت داشتن و متاثر شدیم

و همچنان رفتن ناگهانی محمد عزیز بعد از نیمه شب و کسالت دختر خوشکلش

در کل اون روز  جزو روزای بیاد موندنی زندگیم شد

فراموشش نمی کنم

نظرات 1 + ارسال نظر
توسکا چهارشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1397 ساعت 03:51 ق.ظ

خیلی خوش گذشت دستت دردنکنه مارو باز دورهم جمه کردی

سرت درد نکنه ،شما افتخار دادی به ما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد