دیروز از صبح که بیدار شدم دلم خیلی گرفته بود ؛بی حوصله ی بی حوصله بودم
رفتم بیرون گفتم شاید بهتر بشم اما متاسفانه بدتر شدم
گفتم می رم امام زاده سر خاک دلم وا میشه ولی نشد
نمی دونم باید چکار کنم تو اینجور مواقع از خودم بدم میاد
دلم به حال اطرافیانم میسوزه که باید تحملم کنن
دوست ندارم اینجوری باشم ولی متاسفانه دست خودم نیست
آخه چقدر مگه میشه اینجور آدمها رو تحمل کرد ؟یه روز ؟دو روز ؟ده روز ؟خو بلاخره خسته میشن از دستم
خودمم از دست خودم خسته شدم و ناراحتم ولی هر چی با خودم مبارزه می کنم فایده ای نداره همش در حد ساعت یا یه روزه
باز دوباره روز از نو روزی از نو
امیدوارم هر چی زود تر حالم رو براه بشه
سلام، اینجور وقتها، دل روح ادم تنگ میشه، یعنی وسعت همیشگی دل کم شده، پس دنیا برای ادم کوچیک میشه، بهترین روش خوندن چندباری سوره انشراح (الم نشرح لک صدرک . ...) و بعد فوت کردن به طرف قفسه سینه است بهترین کار برای باز شدن قلب هستش اینجوری روح ادم از تنگی درمی اید و وسعت پیدا می کند و انسان ارام می شود. به امتحانش می ارزه.
سلام
ممنون دوست عزیز لطف کردید