دومین سالگرد ......

سیزدهم ؛ یعنی شنبه سالگرده پسرم بود . ولی ما به خاطر اینکه یه مراسم کوچیکی گرفته باشیم ؛ به همه گفتیم :  روز پنجشنبه ساعت 4 همه بریم سر خاکش و یه زیارت عاشورایی ؛ یه مداحیی و..........

من چون دخترم زایمان کرد و به دلا یلی ...... ... خودمو نتونستم به این یاد بود برسونم  و مراسم دومین سالگرد محمود عزیزم رو بدون حضور من و با کمک غزیزانم بر گزار کردن و من ............

جای محمود عزیزم خیلی ؛ خیلی خالیه (محمود دائی خوبی میشد اگه بود چون بچه ها رو دوست داشت  )

محمود جانم دلم برات خیلی تنگ شده ؛ هنوز بعد از گذشت شش روز از زایمان میترا می گذره و من نتونستم بچه رو ببینم . بهم نشونش نمیدن . می گن فقط پدر و مادرِیِ نوزان می تو نن ببینن !!!!!!!!!!!!




نظرات 4 + ارسال نظر
گندم چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:25 ب.ظ

اگه بود بهترین دایی دنیا میشد....
خدابیامرزش

بله درسته ؛واقعا همینطوره
خدا بیامورزه

گل بارون جمعه 19 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:03 ق.ظ

اگه بود.......
ولی خیلی روز سختی بود ایکاش بود تا این ایکاشهاو اگه بودهانبود....

ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی کـــــــــــــــــــــــــاش ...................

سرباز دوشنبه 22 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:16 ق.ظ http://mylifedays.blogsky.com

منم دلم خیلی تنگه براش...

امیدوارم با علی اکبر امام حسین محشور بشه

touska سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 02:16 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد