دور از انتظار...

اتفاقهایی تو زندگی میوفته که آدم توش میمونه 

علی و بقیه ی ماجرا

یکی از دوستای محمود از زهرا خواستگاری کردو اصلا انتظارش رو نداشتم زهرا قبول کنه ولی در کمال ناباوری نه تنها قبول کرد بلکه در مدت خیلی کوتاه عاشقش شد 

اصلا زهرا همیشه میگفت نمی خواد ازدواج کنه ، از دماوندی اصلا خوشش نمیومد و از اوره ای متنفر 

حالا این علی آقا هم دماوندیه هم اوره ای و چنان از زهرا دل برده که نگو 

خوب یه وقت هایی اونجوری که فکر می کنی نمیشه و تو در حال تعجب و نا باوران چیزایی رو تجربه می کنی که اصلا انتظارش رو نداشتی

انیدوارم همه ی جونا خوشبخت و عاقبت بخیر بشن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد