چقدر زود همه چیز تموم میشه اصلا کی ماه رمضون امد و رفت که حالا بعد از عید فطر شده ،عمرمون مثل باد زود میادو میره
گفتم این چند روز تعطیلات رو برم بابلسر پیش زهرا حال و هوام عوض شه ،خدارو شکر خوب بود و خوش گذشت
الان جمعه ۱۷ خرداد تو راه برگشتم
یه اتفاقایی تو زندگی میوفته که ادم میمونه وافعا چی خوبه چی بده چب به نفعشه چی به ضررش فقط خدا عالم و بس
دیشب تا ساعت ۳/۵ نصف شب بیداربودم و برای ساعت ۶باید بیدار میشدم که اماده بشم برم ترمینال ، ولی از بد روزگار و اتفاق شب گذشته و فکر و خیال ساعت ۵ صبح بیدار شدم و دیگه نخوابیدم
شاید زندگی یه جود دیگه ورق بخوره و سرنوشت بعضیها عوض بشه
شایدم اونجوری که من دوست دارم رقم بخوره و
عه!تووبی خوابی؟واااااا چرا؟توکه درهرصورت خوب میخوابی؟
روزگاره دیگه چه میشه کرد