نگرانم

دیشب خواب های پریشونی دیدم .ساعت دو نصف شب بیدار شدم .اعصابم بهم ریخته شد.در وجودم تنفر شدید احساس کردم.دلم خیلی دلم می خواست بنویسم .من ازاد نیستم و محدودیتهای خاص خودم رو دارم.با احساس تنفر وبه امید اینده بهتر خوابم برد .باپریشانی از خواب پریدم کسل بی حوصله  زندگی نکبتبار رو شروع کردم الان که دارم مینویسم دلشوره عجیبی دارم  و نگرانم . خدا ؛  امروز  رو بخیر بگذرونه

نظرات 2 + ارسال نظر
گندم دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:52 ب.ظ http://atregandom.blogsky.com

شاید اگه دید و احساست رو نسبت به شروع روز تغییر بدی روز بهتری در انتظارت باشه و برات رغم بخوره
با دید مثبت بهش نگاه کن تا اونم با انرژی مثبت به سراغت بیاد

شروعش که هیچ دیدی ندارم.وقتی بد می شه دیگه به هم می ریزم ممنون گلم

سروش زندگی جمعه 14 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 04:07 ب.ظ http://www.blogsky.com/soroshezendegi

این دیدی که از نصف شب داری اگه روز خوبی برات باشه باید تعجب کنی

این دید که نبود وقتی آرامش آدم رو شب زیبا از آدم می گیرن خواه نا خواه به وجود میاد..........وآرامش به هم می خوره و دید .............
دیگه چه انتظاری داری؟؟؟؟؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد