سراب بیابان
سراب بیابان

سراب بیابان

عاشقتم


امروز که پسرم رو داشتم عوضش می کردم ؛ وقتی که پاهاشو دیدم که جون گرفته ؛ خیلی خوشحال شدم . وخدارو شکر کردم و سجده ی شکر به جا آوردم . روزای اول که به دنیا آمده بود ؛ خیلی ضعیف بود . همش آرزو می کردم که کمی جون بگیره که بشه بغلش کرد . و حالا دقیفا 3 ماه و 9 روزشه ؛ خدایا شکرت وقتی دلم از بعضی ها می گیره و غم به سراغم میاد و حال و روزم رو به هم می ریزه ؛ یه نگاه تو صورتش می ندازم و بغلش می کنم برای مدتی همه چیز رو فراموش می کنم . و............... 


پ . ن : دوستش دارم ؛خیلی زیاد .خدایا همیشه سالم نگهش دار






نظرات 3 + ارسال نظر
touska یکشنبه 22 دی‌ماه سال 1392 ساعت 01:34 ق.ظ

جوجوی من
منم دوسش دارم خیلی زیادبه دل میشینه ایشاا...زودخوب شه جوجوم

ممنون عزیزم ؛مرسی

سرباز یکشنبه 22 دی‌ماه سال 1392 ساعت 04:31 ب.ظ http://mylifedays.blogsky.com

نوه از بچه شیرینتره حالا؟

بله ؛ واقعا شیرینتره
میمیرم براش

حسن جمعه 27 دی‌ماه سال 1392 ساعت 06:57 ب.ظ http://soroshezendegi.blogsky.com/

خدا برات نگهش داره

مرسی گلم ؛ ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد