سراب بیابان
سراب بیابان

سراب بیابان

روز عقد زهرا و حال خراب من

 امروز پنجشنبه ۹۹/۱۲/۰۷روز عقد زهرا

حالم بد جوری خراب بود

جمعه اول اسفندهفت عمه بزرگه ی بچه ها بود

چند روز مونده بود به عقد زهرا حالم بد جوری خراب بودو حوصله ی هیچکس رو نداشتم

دوشنبه  ۹۹/۱۲/۰۴صبح اول وقت ساعت ۹ بابا و ما مامان علی آمدن خونه ی ما برای صحبت و‌‌‌......

لمیدوارم همه چیز ختم به خیر بشه

بچه داشتن همش استرس و دلواپسی هست حالا چه برسه که اون بچه دختر هم باشه دیگه بدتر

من عاشق بچه رودم و اصلافقط به خاطر بچه دارشدن ازدواج کردم از اولم هیچ علاقه ای به شوهر کردن نداشتم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد