سراب بیابان
سراب بیابان

سراب بیابان

تصادف

میترا پنجشنبه ۹۹/۱۰/۰۴ منو بردتهران  با ماشین خودش دکتر چشم  و دکتر برای دوشنبه ۹۹/۱۰/۰۸ نوبت عمل زد

 برگشتنه از دکترخیلی برف میومد و همه نگران بودن که چه جوری ما بگردیم دماوند 

خداروشکر سالم برگشتیم و نگرانی ها بیخود بود

ولی  گمونم همین باعث شد که میترا و ماشینش رو رانندگی میترا رو چشم بزنن

که شنبه ۹۹/۱۰/۰۶ میترا بنده خدا از سر کار داشت برمی گشت  تصادف کرد

واااای خدا چشمتون روز بد نبینه  ،تصادف خیلی بد و شدید

وقتی آمد خونه فقط بغلش کردم و گریه کردم

خدا روشکر که خودش آسیب جدی  ندید 

ولی ماشینش  خیلی داغون شد

خیلی ناراحت شدیم تو این احوال و اوضاع حالا خرجش که فدای  یه تار موهاش ولی کمک حال ما بود برای خرید جهزیه و بردن دکتر و این ور و اون ور

و اینکه شب چله باشکوهی بود دور از انتظار خیلی همه چیز زیبا و با سلیقه بود

ما که لذت بردیم

مادر بزرگ و خاله بزرگه ی داماد هم آمده بود

هر چی از باشکوهی وسایلها بگم کم گفتم 

همه چیز بود همه جیز زیباااا و عااالی هیچی کم نداشت

ماتا ساعت ۳ نصف شب داشتیم فقط جمع و جور می کردیم که وسایلهای خراب شدنی رو بزاریم یخچال که از بین نره و حروم نشه

و جع و جور کردن بقیه وسایلها 

و اینکه

 فردا  ۸ دی هست و اگه خدا بخواد باید برم دکتر برای عمل چشمم 

نگران هستم و استرس 

امیدوارم همه چیز به خیرو  خوبی  انجام بشه و از عمل چشمم راضی باشم

یاحق