سراب بیابان
سراب بیابان

سراب بیابان

دلم میگیره ( گاهی )

یه وقتهایی دلت از یه چیزایی و مهمتر از از همه از  یه کسایی می گیره که نه می تونی و نه جرات به زبون آوردنش رو داری 

واین مثل  یه عقده رو دلت می مونه و کاری از دستت بر نمیاد و رو سینت سنگینی می کنه 

و  وای به اون روزی که بی دلیل از تو انتقاد بشه و انتظار داشته باشن و اعتراض کنن 

خدایی چه حالی بهتون دست می ده 

سعی می کنم به دل نگیرم ؛ و اهمیت ندم و به دست فراموشی بسپرم 

اما وقتی پا رو دمم می زارن دست خودم نیست و گذشته رو مرور می کنم و می رنجم 


گذشت

خیلی به سرعت گذشت ؛ خیلی سریع ؛ یک ماه مونده بود به عید چقدر فکرو خیال کردیم ؛ چقدر عصبی بودیم چه روزای سختی رو پشت سر گذاشتیم ؛ همش می گفتیم چشممون رو ببندیم بعد که باز کردیم ببینیم سیزده بدر هم تموم شده 

بیا تموم شد 

این عمرمونه که داره به سرعت میادو می ره 

عید بهتر از اون چیزی بود که فکر می کردم 

خدارو شکر همه چیز خوب بودو به خوبی گذشت 

امیدوارم سال  94 سال خوبی برای همه باشه 




گذشت

خیلی به سرعت گذشت ؛ خیلی سریع ؛ یک ماه مونده بود به عید چقدر فکرو خیال کردیم ؛ چقدر عصبی بودیم چه روزای سختی رو پشت سر گذاشتیم ؛ همش می گفتیم چشممون رو ببندیم بعد که باز کردیم ببینیم سیزده بدر هم تموم شده 

بیا تموم شد 

این عمرمونه که داره به سرعت میادو می ره 

عید بهتر از اون چیزی بود که فکر می کردم 

خدارو شکر همه چیز خوب بودو به خوبی گذشت

سال نو بر همه ی شما مبارک باد  

امیدوارم سال  94 سال خوبی برای همه باشه