سراب بیابان
سراب بیابان

سراب بیابان

برف بی موقع ،نهایت تاسف

امروز صبح که بیدار شدم  از پنجره خونه مون بیرون رو نگاه کردم همه جا سفید پوش شده بود بله برف امده بودو 

نمی دونم چه حکمتی هست اصلا بلا ست یا نه 

حالم خیلی گرفته شد ناراحت درختای باغچه ی کوچولوم شدم که مه رو یخ زده بود 

بعضی ها مثل درخت بادم  و گوجه سبز بار بهش بود 

بعضیها هم شکوفه داشت مثل گیلاس و زرد الو و گلابی 

هنه ی همه رو سرما زد و از بین برد ،خدا برسه به داد باغدارای بزرگ ،از ناراحتی خیلی کفر گفتم و دلیل اینکه چرا خدا این کار رو با مردم می کنه رو نفهمیدم

تو زمستون همه منتظر بف بودن ولی افتاب بودو هوای بهاری 

وحالا که باید بهار باشه و افتاب به جاش برف و سرما 

جرا خدا اینکارا رو می کنه ولی از بنده هاش انتظار کار درسترو داره دلیلش رو نمی دونم 

البته می گن خدا هیچ کارس بی دلیل نیست ومنم هنوز چون اعتقادم رو از دست ندادم  میزارم به پای این همه گناه و ندونم کاری و فسادو در نهایت قهر و عذاب خدا

روزهای تکراری

امروز چهار شنبه 22فروردین  از دنده ی چپ بیدار شدم ،حال و حوصله ی پیاده روی رو نداشتم و نرفتم

دیروز  سه شنبه 21فروردین مامان  با حاج آقا قلیزاده از شمال امد وقتی بهش زنگ زدم گفت رسیدم خونه حس خوبی بهم دست داداز اینکه شاد و سر حال میبینمش لذت میبرم 

فردا پنجشنبه 23 فروردین مامان می خواد یه یاد بود کوچیکی برای حسین بگیره و قراره همه مون بریم بهشت زهرا 

البته سالگردش 18بود ولی چون وسط هفته بود ما  23میریم سر خاک  

به امید روزهایی که توش آرامش باشه و سلامتی و موفقیت برای همه ی عزیزام و خودم


شروع سال 97

یه روز به خودت میای و میبینی  دیگه خیلی دیر شده

چقدر زود میگذره ، انگار همین دیروز بود داشتیم در مورد  شروع عیدودلگیر ی  عید و نزیک شدن سال نو صحبت میکردیم  بعد از چند روز با خوشحالی گفتیم این عید هم تموم شد و رفت چه تکرار دلگیری والان یک سال از اون موقع می گذره اصلا باورم نمیشه سال 96 به این زودی گذشت ما وارد سال 97شدیم 

خیلی اتفاقهای خوب و بد افتاد 

بعضیهاشو دوست ندارم حتی تو خواب ببینم 

بعضی از اتفاقها رو هم دوست دارم هر روز مرورش کنم

آخه من خیلی  از اوقات زندگیم رو تو گذشته هستم 

حالا که در حال نوشتن هستم چه رعدو برقی و چه بارونی دیگه نمیشه بگی بارون تگرگ هست  و داره به سیل تبدیل میشه و همه جا تاریکه اصلا این هوا رو دوست ندارم دلم می گیره 

کاش امسال سال خوبی باشه برامون 

بیشتر عمرم رو کردم  دیگه آخر های عمرمه دوست دارم بدون استرس و دلواپسی سپری بشه برام

در انتظار فروش خونه و دادن قرضها و یه زندگیه اروم و بیدغدغه ای  هستم

به امید آنروز




عید سال97

امسال هم مثل همه سال عید آ مدو رفت و تموم شد 

خوب یا بد هر چی بود گذشت

 امید وارم هرگز اتفاقهای بد نیوفته ،دلی نشکنه ،حرمتی از بین نره ،فاصله ای بین دونفر نیوفته ،تحقیری به وجود نیاد ،هیچکس هیچ حس بدی نداشته باشه

خیلی بده که سال نو بد شروع بشه ،همین جوری هم  این عید رو نمیشه تحمل کرد وای به حال اینکه بد پیش بره و خدا تا انتهاشو  ختم به خیر کنه 

چه دلگیر میشه سال نو با خاطرات بدشروع بشه 

بگذذذذذذذذذذریم

یه سرس اتفاقهای خوب هم همراه داشت  که میشه دیدو بازدیدهارو از این قبل اتفاقهای خوب بر شمرد

دیدن اقوام و فامیل که نسبت خونی داری و تو سال کمتر موفق به سر زدن میشیم برای من لذت بخشه 

مسافرت هر چند خیلی اهل مسافرت نیستم ولی از شادیه بچه هام لذت میبرم  و جزو  اتفاقهای خوب میشه شمردش 

سال تحویل مادر شوهر میترا و پدر شوهرش و داود و میترا و علی و بچه های میترا با هم خونه ی داود بودیم 

خوب چه میشه کرد روزگار ادمها رو هر جور بخواد می چرخونه و امسال ما رو کنار هم و در منزل داماد عزیزم قرار داد 

زهرا امسال تحویل سال 97در کنار ما نبود امام رضا طلبید و رفته بود مشهد مقدس

امیدوارم برای همه سال خوبی باشه همچنین برای ما