سراب بیابان
سراب بیابان

سراب بیابان

تولده عشقم

دیروز رفتیم دهنار با میترا و زهرا و داود و بچه هاش ،و با مریم و دامادش  آقا ابوالفضل  و الهام ،خیلی خوش گذشت

اولش می خواستیم بریم خیلی غرغر کردم ،و  همه رو از زندگی سیر کردم ولی بعدش که بر گشتیم راضی بودم

 دیشب ، تولده میترای عزیزم بود وقتی بهش فکر می کنم می بینم خدا چه لطف بزرگی در حقم کرد که میترا رو بهم داد

زندگی بدون وجود اون اصلا خیلی خیلی بی معنا بود

از اینکه دارمش خدا رو صد هزار بار شکر می کنم

خیلی منو می فهمه ، بارها و بارها به این فکر کردم که اگه رن و شوهرها انقدر میونشون با هم خوب بود مثل رابطه ی من و میترا چقدر زندگی شیرین میشد

هر کسی تو زندگیش باید یه دونه مثل میترا رو داشته باشه

حتما

 ، حالا   اون شخص می خواد شوهر باشه دختر باشه خواهر یا برادر باشه  پسر باشه وحتی دوست یا رفیق فرقی نمی کنه

فقط مثلش تو زندگی باشه تا زندگی معنا پیدا کنه  تا هیچوقت به مشکل بر نخوری تا از زندگیت لذت ببری تا  وتا .. ....

نظرات 2 + ارسال نظر
نگاه شنبه 8 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 01:10 ق.ظ http://negahekohestan.blogsky.com

نمیدونم چرا ولی نوشته هاتو که میخونم صدای الناز حبیبی میاد به گوشم انگار اینا رو اون داره میگه حرفای تو توی ذهنم با صدای اون پلی میشه

توسکا سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 03:34 ق.ظ

تولدش مبارک خدابهش وبه توصدسال عمرباعزت بده خدا رو شکربابت داشته هات

ممنون عزیزم لطف داری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد