دلشوره دارم ؛ نگرانم ؛ دیروز چند تا از عزیزام که مادر خوبم هم جزئشونه ؛رفتن کربلا خوش به سعادت شون لایق بودن و قرار شد پای پیاده برن و اربعین رو کربلا باشن . دیروز 26 آذر حرکت کردن . من دیروز ناراحت بودم . چرا ؟ چون دوست داشتم با ها شون برم ولی قسمتم نشد . کم سعادت بودم و نا لایق . و اما امروز ساعت یک ربع به دوازده ظهر تماس گرفتم تا مو قعی که می تو نستم صحبت کنم . مشکلی نبود ولی از بعد از ظهر دیگه موفق به تماس نشدم . و حالا که ساعت 23 دلم داره مثل سیر و سرکه می جوشه ؛ حالم خوب نیست . خدایا خودت به خیر بگذرون .
پ . ن : خدایا همه مسافرا رو به سلامت به مقصد برسون
پ . ن : کاش لاقل کربلا امنیت بود . و زائرا در امان
داداش منم رفته
ان شا... که به سلامتی میرن و میان
خوش به حالشون
خدا به همراهشون
انشاال..........
واقعا سعادت داشتند
منم نگرانم ایشا...زودبرمیگردن با سلامتی کامل وزیارت قبول
خدا رو شکر خبر سلامتیشون رو فهمیدیم . انشاال..........
قربون دلت برم....
راستی این توسکا چرا برای تو فقط کامنت میزاره؟ ها؟
خدا نکنه عزیزم ؛
اینجوریاست دیگه :