سراب بیابان
سراب بیابان

سراب بیابان

خدایا ممنو نتم

خدا رو شکر ؛ شکر ؛ شکر  بابت این همه لطفی که در حقم کردی . امروز حالم خیلی خوبه ؛ اولین شبیه  که بعد از زایمان  دخترم میترا  تونستم در آرامش شامم رو بخورم ؛ بدون هیچ نگرانی .

من با درد بچه هام میشکنم  . آب میشم و از بین می رم . و امروز به لطف خدا درد پاهاش آروم بود . و بچه هم خوب بود اصلا همه چیز خوب بود . و احساس آرامش می کردم . و خدا رو هر لحظه شکر می کردم .

دیشب وقتی بچه گریه کرد بیدار شدم شیرشو با شیشه بهش دادم . جاشو عوض کردم . بلندش کردم که باد گلوشو بزنه خیلی سر حال بود . و چشماشو کاملا باز کرده بود و بازی می خواست دلم نیومد  همینجوری ولش کنم . چند تا عکس ازش انداختم .


پ . ن : البته خودش خیلی قشنگ تر از  عکسش هست . 








نظرات 4 + ارسال نظر
گل بارون جمعه 3 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:00 ق.ظ

خدارو شکر که هم اون سلامته هم تو خوشحال

ممنون از لطفت عزیزم

گندم شنبه 4 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 04:22 ب.ظ

جیجر خودمه
خواهر زاده منه دیجه

بله مثل خودت خوشتل و تو دل برو

touska شنبه 4 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:08 ب.ظ

جااااااااانم جوجوی ماه من ..البته خودش نه این عکسش...
کورنشی بچه به این خوشگلی این چه عکسیه ازش گذاشتی؟؟!!!باچه ذوقی اومدم ببینم حالم گرفته شداگه خودشوندیده بودم فکرمیکردم واقعا این شکلیه

عکس قشنگ بزارم که چشم بخوره

touska شنبه 4 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:13 ب.ظ

دوماه بهت وقت میدم بزرگ شی واسه بغل کردن...بعدش به چپ چپ نگاه کردن مامانتو چش غره عزیزت کار ندارما....

خاله ؛ همین حالاشم می تونی بغلم کنی دیگه جون گرفتم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد