سراب بیابان
سراب بیابان

سراب بیابان

نوزاده........


تقریبا یک هفته دیگه بیشتر باقی نمونده تا آمپول که ریه ی بچه کامل بشه رو بزنن هر روز برام یک سال و هر ساعت یک روز می گذره برام . دیگه یک کمی دارم امیدوار می شم . دیشب رفتم اولین خریدم رو کردم . یک پتو ؛یک حوله ؛ یک لیف ویک دستمال گرفتم . احساس خیلی خیلی خوبی یود .  در حین دلشوره لذت بوردم . خیلی ذوق کردم . از خوشحالی با فکر خوابیدم . خوابشو دیدم . روزی صد بار این جمله رو با خودم تکرار می کنم (انشاا.....خدا یک بچه سالم ؛صالح  و خوش صورت ؛خوش سیرت  )بدهش بده  و ( خدایا زیر سایه ی پدر  و مادر بزرگش کنه )خدایا به دخترم  کمک کن تا بارشو به سلامتی زمین بذاره . انتظار کشیدن تا جواب دکترشو بشنوم خیلی کشنده و آزار دهنده هست . ومن هم چنان منتظرم وانتظار می کشم . ...........



    


نظرات 10 + ارسال نظر
سروش زندگی شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:34 ب.ظ

مدتها انتظار یه لحظه رو کشیدم که الان مدتها ازش گذشته.
انشا... زمان زود بگذره و اون چیزی که می خوای اتفاق بیافته ما دعا گوئیم

همون ؛ امروز فردای ایست که دیروز نگرانش بودیم .
ممنون عزیزم لطف می کنی .

گل بارون شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:19 ب.ظ

انقد دوست دارم این روزا زودتر بگذره دلم یه ذره شده ىچشو بغل کنم میشه زودتر. تموم بشه این روزها.
بیا بریم سیسمونی بخریم من خیلی ذوق دارم انگار خواهرم داره زایمان میکنه.
میشه بمن بگه خاله توروخدا

منم دوست دارم زودتر بگذره
باید زودتر به فکر باشیم وبریم بخریم
البته که میشه عزیزم ؛چرا که نه ؛حتما بهش میگیم تو رو خاله جون صدا کنه عزیزم :

touska شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:38 ب.ظ

دیوونه!!!(البته ببخشیدا)تازه یه ذره امیدوار شدی؟؟؟
ماکه کلی امیدداریم وکلی ذوق کردیم خداکه تاحالا رسوندش ایشاا...تاآخر9ماه هم میرسه حتی اگه بخوادزودترهم بدنیابیادمشکلی نداره.جوجو
بعدهاکه دورهمیم وداریم خاطره این روزارو مرور میکنی چقدر به این اضطرابات میخندی.خنده شیرین

آره واقعا تازه امیدوار شدم
ممنون از ذوق شما من لذت می برم و دلگرم میشم .
انشاا....امیدوارم تا 9 ماه کامل بمونه ؛خدا از دهنت بشنوه که در هر صورت :هیچ مشکلی نباشه

آنیتا شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:38 ب.ظ

ان شالله همبازی بیتاجون سالم دنیا میاد... ضمنا مردم وبلاگ دارن چیزی نمیگن میترسن تموم بشه!!!!

انشاا......خدا از دهنت بشنوه گلم
عزیزم ؛چی باید می گفتم ؟؟؟؟؟؟؟
من به تک تک دوست و آشنا باید زنگ می زدم خبر می دادم ؟؟؟؟؟

گندم شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:04 ب.ظ

واااااای این نوزادا چقدر زشتن
اره خیلی خوشمل و کوچولو بود حولش

نه زشت نیست؛ بچه ی تازه به دنیا آمده همینجوریه دیگه ؛ بزرگ بشن خوشگل میشن

touska یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:10 ق.ظ

آنیتاخانم حالامن شاکی باشم یه چیزی ...ولی تو نباید شاکی بشی بهرحال خبرندادن وب از انکار کردن بچه ای که قراره دو روز دیگه بدنیا بیاد که بهتره

touska یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:12 ق.ظ

واقعا این نوزادا زشتن بزار بچه ما دنیا بیاد میبینی نوزاد خوشکل کمه انگشت شماره جوجوی من

ای بابا .....واقعا زشت زشت نیستن ؛ چون تازه دنیا آمدن کثیفن بدتون آمد .
البته بچه ی ما واقعا خیلی خوشکل تره............

انیتا یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:25 ق.ظ

این توسکا چقدر فضوله همه جا هست. برو یه کم به شوهرت برس

سرباز یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:47 ب.ظ http://mylifedays.blogsky.com

منم آرزوی موفقیت و سلامت میکنم برای نوزاد ومادر گلش
در ضمن، توسکا و آنیتا! با این حرفای خاله زنکی محیط اینجا رو به هم نریزید. برخورد میکنما!

مرسی عزیزم ؛ ممنون از دعای قشنگت

touska دوشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:26 ب.ظ

این سرباز واقعا باورش شده سرباز سرکوبگره؟؟میخواددخل مارو در بیاره...کمک!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد