تولدپسر عزیزم

سلام مجمود جان ؛عزیزم بازم دلم هواتو کرده!!!!!!!!!! شاید فردا ادامه شو نوشتم . اما  الان انگشتام که  حسی ندارن و دلی که آتیش گرفته .وچشمایی که می باره تا بلکه این آتیشی که  تو سینه امه  و هر لحظه شعله ش بیشتر میشه رو خاموش کنه و هجوم خاطرات از بچگی تا..........عزیزم امروز حالم بهتره .دیروز حالم خیلی بد بود . نتونستم کاملش کنم .گریه امانم نمی داد. بغض راه گلومو بسته بود .دیروز برای تولدت آش درست کردم .و همش از شروع تا پایانش هی تو دلم باهات حرف می زدم .میگفتم محمود جان دوست دارم ؛ محمود جان دلم برات تنگ شده و.............حتی حالا که اسم دلتنگی رو آوردم اشک تو چشمام حلقه زده محمود خدا وکیلی تا حالا خیلی جمله نوشتم وباهات دردو دل کردم ولی نمی دونم چی باعث میشه که پاکش می کنم .خوشبحالت جوری زندگی کردی که بعد از گذشت دو سال از رفتنت هنوز تولدتو یادشونه وهنوز از نبودنت غم تو دلشون میشینه ؛خوشبحالت که هیچکس هیچ خاطره ی بدی از تو یادش نیست ؛هرگز حرفی نزدی که دلی رو بشکونی یا  دلی رو برنجونی  وهمه تو هر سنی با هر شخصیتی با هر جنسییتی یاد تو و خاطرات تو رو به شیرینی وبا لذت یاد می کنن  ؛ محمود عزیز روز تولدتو خیلی دوست دارم .خدارو شکر می کنم که لذت با تو بودن رو تجربه کردم  هر چند  کوتاه بود . و لی چه شیرین و بیاد موندنی بود .  روز تولدت هرگز کمرنگ نمیشه .ای کاش ما هم بتونیم مثل تو زندگی کنیم .

محمود جان:تــــــــــــــــــــــــــــــــــولدت مبــــــــــــــــــــــــــــــــــارک عزیزم.


نظرات 4 + ارسال نظر
گل بارون چهارشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:50 ق.ظ

سلام دیروز که داشتم براش مینوشتم خیلی گریه کردم چون خیلی دلم براش تنک شده دوست داشتم اون لحظه سرقبرش بودم یاپیش تو. ازخاطراتمون باهاش میگفتیم وهمونطور که خودش دوست داشت میخندیدیم ازبیاد آ وردنشون خدابیامرزتش وروحشو قرین رحمت کنه سهمش از کادوی تولدش فاتحه هائی بود که هروقت دیروز یادش میفتادم میخوندم تولدش مبارک.

متشکر ؛دستت درد نکنه ؛همون فاتحه هست که به دردش می خوره ؛نه گریه ی من!!!!!!!!

سرباز پنج‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:16 ب.ظ

عزیزم...
همه دلشون براش خیلی تنگ شده. واقعا دستت درد نکنه که یه بچه ای اینجوری تربیت کردی که این همه حس قشنگ و خاطرات شیرین رو برامون به ارمغان آورد...
روحش شاد....

مرسی عزیز دلم ؛ خیلی لطف داری

گندم پنج‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:08 ب.ظ

میدونی یه تیکشو خیلی قشنگ گفتی فرصت در کنارش بودن هرچند کم
تولدش مبارک
روحش شاد

ممنون گلم؛تو هم حتما با تمام وجود این جمله رو درک می کنی

سروش زندگی شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:53 ب.ظ

درباره محمود حرف زدن سخته و جاش خالیه حسابی خدا بیامرزدش

خدا همه ی رفتگان رو بیامورزه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد