سراب بیابان
سراب بیابان

سراب بیابان

مرداد....

مردادو یه عالمه اتفاق......

15مرداد رفتم شمال برای جمع کردن اسبابهای خونه ی زهرا که می خواست بره خونه ی جدیدش ..

20 مردادجمعه مهمون دوره ای خونه ی ما بود .......

23 رفتیم شمال خونه ی جدید زهرا برای تفریح ؛به همه گفتیم بیان ولی قسمت نشد در خدمت همه باشیم ..

حسن اینا و مامان و مریم و آقا بهنام اینه آمدن و ما و میترا اینا هم بودن داشت خوش میگذشت که ...

ابوالفضلم مریض شد و به ناچار 26 از شمال برگشتیم....

و31 وقتی که نوبتم بود سه شنبه برم تهران یه خبر خوب و متفاوت شنیدم وآقای مظفری برای مامان پیغام و پس قوم و بللللللللله.....

خدا رو شکرت....



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد