سراب بیابان
سراب بیابان

سراب بیابان

.............




 

نظرات 2 + ارسال نظر
گندم شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 03:41 ب.ظ

اخه چرا؟:(

زیرا به دلیلی:گریه

سرباز یکشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:35 ب.ظ

چقدر حس جمله اولت برام اشناست....
نمیدونم چرا این حالو داری. ولی شاید اگه بدونی بیشتر آدمای دور و برت همین حالو دارن، یه کم آرومتر شی و بتونی این حالتو بهتر تحمل کنی. تا روزگار بوده رسمش این بوده. نباید از روزگار انتظار ارامش داشت. باید توقعت رو از این دنیا بیاری پایین. تا حد صفر.
یادت باشه میزان خوشحالی و ارامش ادم با میزان توقعش از آدما و این دنیا، رابطه معکوس داره.
همیشه هر وقت دلت از روزگار یا ادماش گرفت، سعی کن ببینی خودت در به وجود اومدن این حال در خودت، چقدر نقش داری. سهم خودت چقدره؟ ادم وقتی با خودش رو راست میشه، میبینه خیلی حالهای بد آدم نتیجه کارها و حتی فکرهای خودشه.
تو لیاقت بهترین حالها رو داری و مطمئنم یه روزی نه تنها به لیاقتت میرسی بلکه به بیشتر از اون هم میرسی...

ممنون عزیزم
باید سعی کنم .
دلم می خواد تو هم خوب باشی گلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد